انواع اختلالات روانی
در این پژوهش سعی شده که مباحث براساس میزان جرمزایی انواع اختلالات روانی در افراد طبقهبندی شوند؛ بدین جهت ابتدا انواع اختلالات شخصیتی که عمومآ تآثیر مستقیم در ارتکاب جرم دارند در گفتار اول مورد بررسی قرار میگیرند و سپس در گفتار دوم براساس طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا (DSM-IV-TR)، ابتدا اختلالات روانی دوران کودکی و سپس سایر اختلالات روانی مورد بحث قرار میگیرد و در نهایت در گفتار سوم سایر حالاتی که ممکن است در جرمزایی مؤثر واقع شوند بیان میشود.
گفتار اول : اختلالات شخصیت
«اختلال شخصیت عبارت است از یک شیوه پایدار از رفتارها و تجربههای زیستی افراد که به طور قابل ملاحظهای از آنچه مورد انتظار محیط فرهنگی است فاصله داشته باشد» (رستگارینیا، 1388، ص 30-33). افراد مبتلا به اختلالات شخصیت الگوها یا ویژگیهای پایدار، انعطاف ناپذیر و ناسازگارانهای دارند که میتواند تفکر، واکنشهای هیجانی، روابط بین شخصی و کنترل تکانهای آنان را تحت تآثیر قرار دهد.
نظریه شخصیت آیزنگ بیان میدارد: «رفتارهای بزهکارانه از ویژگیهای شخصیتی خاصی ناشی میشوند». آیزنگ معتقد است: «تمام ویژگیهای شخصیتی موجود بین افراد را میتوان به صورت دو بعد شخصیتی روان رنجوری[1] و برون گرایی تقسیم نمود و با استفاده از آزمونها روانسنجی به دریافت این متغیرها پرداخت» مثلآ بعد روان رنجوری بالا افراد را مستعد خلق متغیر، افسردگی و اضطراب میکند و برعکس بعد روان رنجوری پایین باعث ایجاد عواطف ثابت در افراد میشود. بعد برونگرایی[2] با مقدار محرکی که فرد نیازمند دریافت آن از محیط میباشد قابل تشخیص است». همچنین بیان میدارد که : «ویژگیهای برونگرایی و روانرنجوری به خواص کلی سیستم عصبی مرکزی انسان مرتبط است. میزان برونگرایی وابسته به سطح کلی برانگیختگی با تحریک پذیری کورتکس و سیستم عصبی خودمختار انسان است در نتیجه هرچه سطح این تحریکپذیری کمتر باشد شخص نیاز به محرک بیشتری از محیط اطراف خود خواهد داشت، بنابراین یک فرد برونگرا به دلیل اینکه میزان برانگیختگی سیستم عصبی مرکزی و سیستم عصبی خودمختار خود از کم تحرکی شدیدی برخوردار است نیاز به تحرک بیشتری از محیط اطراف خود دارد و همچنین بعد روان رنجوری وابسته به ثبات سیستم عصبی مرکزی شخص است و نمره بالا در روانرنجوری نشانه این است که سیستم عصبی فرد به محرکهای ناخوشایند با شدت بالایی واکنش نشان میدهد». بدین ترتیب، افرادی با نمره روانرنجوری بالا به سختی میتوانند خود را با جامعه سازگار سازند و برای آنها بسیار مشکل است که بتوانند انواع رفتارهای معقول اجتماعی (مثلا با آرامش برخورد کردن با مسائل) را به سادگی و به وسیله تشویق یا تنبیه بیاموزند. در نتیجه احتمال ارتکاب انواع رفتارهای بزهکارانه و جرم در افرادی با بعد برونگرایی و روانرنجوری بالا بسیار بیشتر از افراد عادی است و ترکیب این دو بعد روانی به این نتیجه منجر خواهد شد که فرد به طور مرتب به دنبال هیجان و تحریکپذیری مفرط باشد و همچنین سعی نمیکند که از اشتباهات خود درس بگیرد؛ بنابراین روند طبیعی اجتماعی شدن در این افراد به ندرت صورت گرفته و در نتیجه احتمال ارتکاب جرم در آنها بیشتر از افراد عادی است (پوت واین و سامونز، 1386، ص 59-60).
بعدها آیزنگ به تعریف بعد سوم شخصیتی به نام روانپریشی پرداخت، بدین صورت که بعد روانپریشی در افراد باعث ایجاد ویژگیهایی همچون سرد یا بیروح بودن، بیتوجهی مفرط، انزوا و پرخاشگری شده که همچون دو بعد دیگر ریشه ژنتیکی دارد و نمره بالا در روانپریشی، همچون دو بعد دیگر (روانرنجوری و برونگرایی) احتمال ارتکاب اعمال بزهکارانه را در این افراد افزایش میدهد (همان، 1386، ص 59-60).
لازم به ذکر است که طبق فرضیه قدیمی در مورد شخصیت که تشکیل شخصیت و منش را از زمان تولد میداند و رشد آن، بنابر نیروهای غریزی کودک و محیط در جهتی خاص صورت میگیرد. ولی عواطف کودک که در قضاوت تآثیر میگذارد دائمآ در حال تغییر است و ارزیابیها و در نهایت واکنشهای او برحسب احساساتش تغییر یافته و کودک دارای منشی متغیر میباشد، ولی وقتی بالغ میشود روش اصلی کردار و احساسات او ثابت شده و منش او نیز در حالت معین و ثابتی باقی خواهد ماند (صانعی، 1371، ص 118-119).
از این جهت میگویند تا زمانی که فرد به بزرگسالی نرسد شخصیت او به طور کامل شکل نمیگیرد. این فرضیه مورد تآیید مؤلفان انجمن روانپزشکان آمریکا نیز میباشد. در نتیجه یکی از ویژگیهای اختلال شخصیت این است که معمولآ تا زمان بزرگسالی تشخیص داده نمیشود و باید برای انجام چنین تشخیصی بیمار حداقل 18 سال سن و یا بیشتر داشته باشد. «هرچند که گاهی کودکان را نیز میتوان به عنوان مبتلایان به اختلال شخصیت تشخیص داد ولی فقط در صورتی که آنها همه معیارهای مربوط به یک اختلال را داشته و علاوه بر این، یک معیار دیگر هم وجود دارد که این علائم رفتاری حداقل به مدت یکسال دوام داشته باشند، علاوه بر این نوجوانانی که معیارهای تشخیصی برای اختلال شخصیت را برآورده میکنند با احتمال فراوان در سنین ابتدای جوانی نیز، معیارهای مربوط به اختلالات دیگر را نیز برآورده میکنند؛ بنابراین وجود اختلال شخصیت در سن نوجوانی میتواند شاخصی برای احتمال خطر یک دوره مزمن از مشکلات روانشناختی در آینده آنها محسوب شود» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 18-19).
بر حسب طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا سه طبقه کلی از اختلالات شخصیت[3] وجود دارد که شامل:
بند اول : اختلالات خوشه A، که شامل انواعی از ایدهها و رفتارهای عجیب و نامتعارف است و عبارتند از:
1 – اختلال شخصیت اسکیزوتایپی[4].
2 – اختلال شخصیت اسکیزوئیدی[5].
3 – اختلال شخصیت پارانوئیدی[6].
بند دوم : اختلالات خوشه B، شامل رفتارهای نمایشی، هیجانی یا نامنظم هستند که عبارتند از:
1 – اختلال شخصیت ضداجتماعی[7].
2 – اختلال شخصیت نمایشی[8].
3 – اختلال شخصیت خودشیفته[9].
4 – اختلال شخصیت مرزی[10].
بند سوم : اختلالات خوشه ، که در زمینه گرایشات رفتاری پراضطراب یا ترسآور اشتراک دارند و عبارتند از:
1 – اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی[11].
2 – اختلال شخصیت وابسته[12].
3 – اختلال شخصیت وسواسی – جبری[13].
4 – منفعل – پرخاشگر [14](کاپلان وسادوک، 2010، ص 362).
این اختلالات هریک در مباحث بعد به تفصیل بیان خواهند شد.
بند اول . اختلالات خوشه A
1 – اختلال شخصیت اسکیزوتایپی:
در میان تمام انواع اختلالات شخصیت، حجم تحقیقات آزمایشگاهی صورت گرفته روی اختلال شخصیت اسکیزوتایپی بعد از اختلالات شخصیت ضداجتماعی در جایگاه دوم قرار دارد. افراد دارای این اختلال شخصیت حدود 3درصد از جمعیت عمومی را دربرگرفته و تآثیر عوامل ژنتیکی در این نوع اختلال پذیرفته شده است. این نوع اختلال در مردان بیشتر از زنان دیده میشود. این اختلال شامل یک الگوی نافذ از نقایص اجتماعی و بین شخصی که ویژگی آن احساس ناراحتی شدید و کاهش قابلیت در برقراری روابط، اختلال طولانی مدت در تفکر، ادراک، ارتباطات و رفتار نامتعارف میباشد که در ابتدای بزرگسالی آغاز میشود. در یک نگاه کلی ویژگیهای این اختلال براساس سوالات برگزیده از پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپی بدین شرح میباشد:
«عقاید انتساب : آیا تاکنون با یک رویداد یا شی معمولی برخورد کردهای که حس کنی علامت خاصی برای تو به شمار میآید؟
اضطراب اجتماعی شدید : من گاهی اوقات از رفتن به مکانهای شلوغ اجتناب میکنم زیرا در آنجا مضطرب خواهم شد.
باورهای عجیب یا تفکر سحرآمیز : آیا تاکنون تجاربی در ارتباط با طالع بینی، مشاهده آینده، بشقاب پرنده، درک فراحسی و یا حس ششم داشتهای؟
تجربیات ادراکی غیرمعمول : آیا تاکنون چیزهایی را دیدهای که برای دیگران غیرقابل رؤیت باشند؟
رفتار عجیب یا نامتعارف : مردم گاهی اوقات درمورد عادتهای نامعمول من اظهار نظر میکنند.
فقدان دوستان نزدیک : علاقه اندکی به آشنایی با دیگران دارم.
گفتار عجیب : آیا اغلب در هنگام گفتگو با شخص دیگر، از موضوع منحرف میشوی؟
عواطف محدود : من از طریق گفتار و ظاهر به خوبی نمیتوانم احساسات واقعیام را بیان کنم.
بدگمانی : من مطمئنم که دیگران پشت سر من حرف میزنند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 20).
این نکته نیز حائز اهمیت است که افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپ تماس با واقعیت را از دست نداده و از هویت و جایگاه خود آگاه هستند؛ درواقع بسیاری از آشفتگیهایی که در افراد اسکیزوتایپ به صورت خفیف دیده میشوند مشابه علائم افراد اسکیزوفرنیک مزمن میباشد و همچنین افرادی که دارای معیارهای تشخیصی اسکیزوتایپ هستند بسیاری از نابهنجاریهای جسمی و رفتاری بیماران اسکیزوفرنیک را نیز نشان میدهند که در مباحث بعدی بیان میشوند (همان، 1389، ص 22).
2 – اختلال شخصیت اسکیزوئید :
این نوع اختلال شخصیت شباهتهای زیادی با اختلال شخصیت اسکیزوتایپ دارد و در مردان بیش از زنان یافت میشود. این اختلال در اوایل بزرگسالی شروع شده و در طیف وسیعی از موقعیتها ظاهر میشود. نشانه اصلی این اختلال نقص و عدم تمایل برای برقراری روابط اجتماعی است که با رفتارهایی همچون بیتفاوتی نسبت به تمجید و انتقاد، بیتوجهی نسبت به احساسات دیگران و فقدان مهارتهای اجتماعی خود را نشان میدهند. «این افراد یا با هیچکس رابطه ندارند و یا دوستان او بسیار اندک هستند، این افراد عمومآ افرادی تودار، منزوی، گوشه گیر و شدیدآ درونگرا میباشند» (دی وی، 1389، ص 88).
3 – اختلال شخصیت پارانوئید :
در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم در چهارچوب فعالیتهای بالینی در فرانسه بیمارانی با ویژگیهای متفاوت از دیگران پدید آمدند که مشخصه اصلی آنها حالتی هذیانی است که مستقل از توهمات میباشد و از شخصیتی برمیآید که سایر خصوصیات وی عادی و بهنجار میباشد و این حالت هذیانی به تدریج گسترش مییابد. امروزه اصطلاح ” پارانویایی ” که نوعی روانگسستگی است را بر این نوع اختلال نهاده که اندکی با تصویر فرد حساس متفاوت است (کراز، 1386، 90).
شخصیت این افراد در ویژگیهایی همچون بیاعتمادی، غلط بودن ارزیابی و قضاوت و همچنین سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه میشود. «طبق نظر انجمن روانپزشکان آمریکا وجود یک شخصیت پارانویاگونه با حساسیت مفرط، انعطاف ناپذیری، سوءظن نابجا به گونهای که بیدلیل نسبت به وفاداری همسر خویش بدگمان است، حسادت، ازخود راضی بودن مفرط، تمایل به سرزنش دیگران و انتساب نقشههای شوم به دیگران قابل قبول است. این بیماران نسبت به دیگران بیاعتماد و شکاک هستند و ممکن است تصور کنند دیگران عملآ کاری میکنند که آنها را ناراحت کنند یا به آنها صدمه بزنند» (همان، 1386، ص 92).
افراد مبتلا به این اختلال بیش از حد حساس بوده و تمایل به یافتن نشانههایی مبنی بر بدرفتاری اطرافیان که عمومآ دلیل انزوا و تنهایی آنهاست دارند و عمومآ افرادی اهل مشاجره، عصبی و خشک هستند. نکته مهم این است که این افراد همیشه دلایلی برای توجیه شک و بدبینی خود داشته و اغلب در اظهارات دیگران تهدیدها یا تحقیرهایی پنهان را کشف میکنند. «این افراد معمولا وقتی وارد یک رابطه میشوند در مورد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان و همکاران احساس نگرانی میکنند و اغلب مایل به اعتماد به دیگران نیستند زیرا معتقدند وقتی مطلبی خصوصی را با کسی درمیان میگذارند برایشان گران تمام خواهند شد. همچنین شخصیت این افراد دچار تنش است و در ناامنی بسر میبرند و اضطراب خود را در فعالیت افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازند و اغلب مرموز و منزوی هستند» (همان، 1386، ص 93). علاوه بر این در این افراد نوعی اعتقاد راسخ نسبت به برتری خود بر دیگران دیده میشود و به تحقیر دیگران از راههای گوناگون میپردازند.
«شواهد نشان میدهد که مردان بیشتر از زنان از این نوع اختلال شخصیت رنج میبرند و نکته حائز اهمیت این است که هیچ علاقه و رغبتی برای جستجوی درمان در مراکز رواندرمانی نداشته و علائم این اختلال در آنها نیز با بالا رفتن سن شروع میشود» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 25).
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 580
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0